نفسم پارسا جوننفسم پارسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

هر روز از زندگی پارسا

یه خبررررررررررر مهم

عزیزم گلم خیلی ذوق زده ام خیلییییییییییییی. بالاخره انتظار مامان به سررسید. اگه گفتی چی شده عسلکم. بله امروز در حالیکه 10 ماه و 5 روزه هستی وقتی تو حیاط نشسته بودم و نور خورشید افتاده بود رو صورتت همینطور واسه خودت حرف میزدی یه چیزی دیدم. یه خط کوچولو اینقدی - دیدم بالای خط هم یه ذره باز شده و داری دندون در میاری قشنگم . خودتم دیگه داری از این همه کلافه بودن راحت میشی نباتم. آبجی سارا 2 ماه پیش واست چند تا مقوا رنگی گرفته و وقتی بیکار میشه واست ریسه های دندون درست میکنه.اونم یه عالمه خوشحاله و خیلی سعی میکنه لثه ات و ببینه اما نمیذاری هیچ کس دست بهش بزنه و با صد تا انبر دست هم نمیشه دهن کوچولوت و باز کنی. خلاصه که هممون خوشحالیم ....
7 ارديبهشت 1392

ده ماهگیت مبارک عزیز دلم

پسر نازم  تولد ١٠ ماهگیت مبارک. وای دیگه ماهها دورقمی شدن . ١٠، ١١،.... عاشقتم دوستت دارم بی نهایت. ١٠ ماه گذشت و وارد یازدهمین ماه زندگیت شدی . و من هم روز اول یازده ماهگی و با سبزی پلو ماهی البته نرم شده با سالاد شیرازی که اونم رنده شده بود شروع کردم خیلی استقبال کردی و  خوشت آمد. دیگه دستم واسه غذا درست کردن بازتر شده و میتونم تنوع بیشتری به غذاهات بدم. هرچند پسرم اصلاً بد غذایی نمیکنه و همه چی و خیلی دوست داره. صبحها هم اعلاوه بر زرده تخم مرغ و ماست، خرما و بیسکوییت مادرو خیلی دوست داری. منم سعی میکنم همه چی واست درست کنم تا بخوری و لذت ببری . ده ماه گذشت و همچنان سوگلیه مامان بی دندونه .مثل ابجی س...
2 ارديبهشت 1392

عکسهای آتلیه در سن 8 ماه و یک روزگی پسملی

اینم چند تا عکس از گل پسری. خیلی سهل انگاری کردم عزیزم ببخشید باید زودتر از اینا به فکر بودم. البته از 2 ماهگی دارم امروز فردا میکنم تا بالاخره وقت شد ببرمت آتلیه. قول میدم دیکه سهل انگار نباشم نفسممممممممممممممم   عکسها در ادامه مطلب..... ...
26 فروردين 1392

سیزده بدر 92

عزیز دل مامان چند روز عید هم تموم شد و بعد از چند روز تعطیلی سر کار رفتن ما هم شکل رسمی به خودش گرفت. سیزده بدر هم بخاطر ٢ روز تعطیلی که داشت از اینکه ٢ روز دیگه با هم بودیم بهم خیلی خوش گذشت . ناهار درست کردیم و چون میدونستم بخاطرت نمیتونیم زیاد بیرون طاقت بیاریم ساعت ١٠ و نیم زدیم بیرون. میدونستیم باید کجا بریم اما بخاطر کنجکاوی بابا چون یه جاده فرعی جدید تو مسیر پیدا کرده بود راهمون و کج کردیم و رفتیم وااااای که چقدر رفتیم یک ساعت و نیم تو کوه فقط میرفتیم بالا آخر هم به جای قشنگی نرسیدیم فقط یه روستا نوک قله که وقتی پایین و نگاه میکردی وحشت برت میداشت. دست از پا درازتر برگشتیم به جایی که قرار بود بریم رسیدیم و چون سارایی خیلی چادر م...
26 فروردين 1392

قدو وزن 9 ماهگی

الهی قربون پسرم بشم با این همه سختی که کشیدی قدو وزنت پایین نیومد و ضعیف نشدی. قربونت بشه مادر ششم فروردین در حالیکه پارسا ٩ ماه و شش روزه بود رفتیم چکاب پایان ٩ ماهگی. از این قرار بود تاریخ سن قد وزن دور سر ٠٦/٠١/٩٢ ٩ ماه ٧٤ ١٠ ٤٧ ...
21 فروردين 1392

بهار 92 اولین نوروز پارسای عزیزم

پسر عزیزم اولین بهارت مبارک . حالا که ٩ ماهگی و پشت سر گذاشتی و با قدم گذاشتن در اولین روز ده ماهگیت اولین بهار رو هم حس کردی از صمیم قلبم خوشحالم و آرزو میکنم به ١٢٠ بهار پا بذاری و همیشه شاد باشی عزیزکم. با ورودت به ده ماهگی چند تا از حروف و تکرار میکنی . همه زندگیت در دَدَ خلاصه میشه فعلاً تند تند میگی  خ خ خ خ خ خ خ  به حرف ت هم خیلی علاقه داری موقع تاب تاب میگی ت ِ تِ . با با هم یه جور میگی خیلی میخندیم   میگی بَ بَ . قربونت بره مامان با این شیرین زبونی هات خیلی دوستت دارم . سال ٩١ با همه فرازونشیبهاش گذشت نمیدونم حس میکنم سال خوبی نبود . اما از طرف دیگه وقتی فکر میکنم تو این سال بود که خدا...
21 فروردين 1392

تقویم 92 پارسا

عزیز دل مامان تقویمت مبارکت باشه. نمیدونی  وقتی سفارش دادم و دستم رسید چه ذوقی کرده بودم. آماده اش کردم به همه دوستها و همکارها و فامیل عیدی بدیم. قربون تو پسر شیرینم بشم که بردمت آتلیه ٥٠ تا عکس ازت انداخت هر ٥٠ تا رو میخندیدی. عکاسه حسابی حال کرد میگفت اگر همه بچه ها اینطوری باشن چقدر عکس انداختن راحته. ای جون مامان عسلم، نباتم، همه وجوووووووووووووووووووووووووووووووووووودم دوستت دارم اندازه نداره آخه بگم چقدر.فقط میتونم بگم نفسمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی یه لحظه نباشی میمیرم. ...
28 اسفند 1391

8 ماهه شدن پسملم

پسرک گلم          ماهه شدنت مبارکه عزیزکم . یک ماه دیگه گذشت و  وارد نهمین ماه زندگیت شدی.هر روز از روز قبل شیرین تر و عسل تر میشی قند نبات مامان. حالا دیگه ما رو  دعوا میکنی و قیافه ات خیلی خنده دار میشه.  وقتی میام وسط روز شیرت بدم موقع رفتن گریه میکنی و این یعنی بعععععععععله من و تنها نذار واسه خودت هم راحت میشینی بازی میکنی  . دیگه نمیری رو ویبره و نمیفتی . خیال منم راحت شده دیگه از این بابت. فدای نشستنت بشه مامان که دیگه این روزها نمیاد حتی تو حموم که دوباره عاشقش شدی و با دستات میزنی رو اب و تالاپ تالاپ میکنی. هنوز دندونهای کو...
3 اسفند 1391