اولین آرایشگاه پسملی
شنبه ٠٢/٠٦/١٣٩٢ پارسای یک سال و دو ماه و ٤روزه مامانی اولین آرایشگاه رفتنش رو تجربه کرد. بس که موهای نرمش بهم پیچ خورده بود بابایی میگفت مثل تاج خروس شده . راست هم میگفت نه شونه میشد نه گره های ریزش از هم باز میشد. خیلی سعی کردم نشدددددددد. وچون کوتاه بود و موهاتم هنوز پرپشت نبود نمیشد کوتاه کرد ما هم مجبور شدیم بریم پیش آقا سعید آرایشگاه بابا و پارسا جونی رو کچل کنیم. بابایی اصلاً دوست نداشت و اونجا وقتی آقا سعید هم گفت چاره اش فقط کچل شدنه دیگه دل و به دریا زدو سریع رفت یه پفک خرید و داد دستت. قربون پسرم بشم که حتی کوچکترین اعتراضی هم نکرد و همینطور که پفکت رو میخوردی بعد دو سه دقیقه قیافت شد از این رووووووووووو به اون روووووو...