نفسم پارسا جوننفسم پارسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

هر روز از زندگی پارسا

22 ماهگی نفسم

1393/2/9 20:39
نویسنده : مامانی
883 بازدید
اشتراک گذاری

                              53.gif53.gif

 

عسلم اول از همه  22 ماهه شدنت رو تبریک میگم و آرزو میکنم روزهای شاد زندگیت و همیشه نظاره گر باشم و از خدا میخوام هیچ وقت ناراحت نبینمت گلممممممممممم

روزها واقعاً روزهای شیرینیه همه مامانها میدونن که اصلاً با نوشتن نمیشه توصیفش کرد .اینقدر شیرین شدی و خوش زبان که همه رو مجذوب خودت میکنی. جالبه هاااااااااااااااا تا ماه قبل یکی دو کلمه میگفتی و یهوووووووووووووووو زبونت باز شد بدون خوردن تخم کفتر

طلسم شکسته شد و دیگه همه حیوونا بع بع نمیگن دست و پاشکسته میتونی صداهاشون و ادا کنی. اما هنوز به حرف گ ارادت خاص داری و بیشتر کلماتت از گ تشکیل شده. سارا هم حسابی ذوق کرده و روزی هزار بار ازت میپرسه

خروسه میگه گوگو گوگو

مرغه میگه گُدگُد گُدا

قور قوری میگه گوووور گووووور

گاوه میگه مااااااااااا

جیک جیک میگه گیک گیک

و با هر بار گفتن این کلمات دل منم میره نفسمممممممممممم قربون اون همه بامزگیت بشه مامان

دو تا کتاب که اولین کتابهایی میشه که مختص خودته  خریدم و سلیقه سارا توش نقشی نداشته رو خیلی دوست داری همه عکسهاش و میگی و صداشون و در میاری

از تو بازی ها اول ماشین بازی که بابایی بنده خدا روزی دو سه ساعتی تو پارکها به خاطرت سرگردونه بعدشم بازی کردن با سارا رو خیلی دوست داری البته اگر شانس بهت رو کنه و سارا هم تو حس باشه

با بابایی که میری پارک آوردنت دیگه کار هر کسی نیست گیر میدی به ماشین شارژی خفننننننننخسته

رانندگی هم داری یاد میگیری به محض نشستن تو ماشین میپری روی پای بابایی و بوق و راهنما و نور بالا و برف پاک کن و ضبط و آینه و ترمز دست و دنده و شیشه بالا بر و ..... همه رو تو دو دقیقه اینور اونور میکنی و بابا هم میشه این شکلی خشم جاده لبخند بعد هم من سعی میکنم بیارمت عقب تا با چیزایی که اونجاست مثل پرده عقب و دکمه های شیشه بالا بر و چراغ سقف بازی کنی و سرت گرم شه . جدیداً هم یاد گرفتی میشینی همش میگی بابایی باااااااااااا بااااااااااااا یعنی سقف و باز کن تا وایستی رو صندلی و سرت و ببری بیرون . وقتی هم که باد بهت میخوره و نفست میگیره قیافت خیلی دیدنیه

عاشق آب بازی و حمومی . جدیداً هم از سر کار میام سریع در حموم و باز میکنی و میری و دیگه بیرون نمیای منم مجبورم بذارمت تو آب و برم به کارام برسم

حرف زدنت هم تقریباً هرچی میگیم تکرار میکنی که واست بعداً میگم نباتم

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)