777 روزگی گلم

       روزگیت مبارک پسرم. ( مصادف با 1393/05/15 )

پارسای عزیزم امروز در حالیکه نفسم پارسا جون تا این لحظه ، 2 سال و 1 ماه و 16 روز سن دارد ساعت یازده و نیم شب در حالیکه به شدت در حال اذیت کردن روی میز کامپیوتر و داد و بیداد کردن هستی و حسابی من و کلافه کردی دارم واست مینویسم.

وامروز صبح ساعت بیست دقیقه به هفت 16 ام مرداد در حالیکه حاضر شدم واسه سر کار رفتن به سرعت نور پریدم پشت کامپیوتر تا ننوشتن دیشب و یکم جبران کنم آخه دیشب به طرز فجیعی داشتی همه چیزو بهم میریختی و نذاشتیییییییییییییییییییییییییییی کارم و انجام بدم.

خوب از شیطونیات بگذریم. حالا دیگه گل پسرم هرروز از روز قبل گوش به حرف تر و آقاتر شده. الهی مادر فدای اون قدو بالات بشه هرچی میگم گوش میکنی ، هرچی میگم واسم بیار میاری ، روزی هزار بار هم میگم پارسا بوس ندادی بدو بدو میای طرفم و لبات و غنچه میکنی . و یک چیز دیگه هم که واسم خیلی عجیب بود دقیقاً از دو روز قبل شروع کردی کلمه های زیادی رو گفتن چند تاشون رو هم میتونی با هم بگی.

دیروز میگفتی مامان دایی داخ نییییییییست .( چایی داغ نیست ) باشنیدنش آنچنان ذئقی به مامانی دست داد که چند بار انداختمت بالا+ چند تا بوس.

واما ادامه مطلب ساعت 2 بعد ازظهر 5شنبه ( یعنی من به چه روزی افتادم پارسا جون واسه نوشتن از دستت جیگرم که نمیذاری ی ی ی )

بازی کردن با بابایی رو هم خیلی دوست داری مخصوصاً وقتی بابا غول میشه بیا بخورت. ( میای طرف بابا و میگی گووووو و فرار میکنی میری بغل سارا)

حدود یه ماهی هم میشه از پوشک به شدت بدت اومده و واسه عوض کردنت باید سه تایی سرت و گرم کنیم تا اجازه بدی پوشکت کنم. هرچند یه هفته هست که داریم کم کم باهات تمرین میکنیم بری دستشویی ولی فقط واست شده یه مدل بازی کردن . دور میبینم به این زودی ها یاد بگیری ولی به قول خاله فاطی هر وقت خودت دوست داشتی بگو عزیزم مهم نیست.

از مهمترین سرگرمی هات هم بازی با تبلت ساراست که هر وقت میخوام کاری انجام بدم با هزار خواهش از سارا که راضی میشه تبلتش رو بهت بده سرت و گرم میکنم.

این روزا هم حسابی بازی کردن با سارا رو دوست داری و بلد شدی هرچند آجی هم زود خسته میشه و از کوره در میره ولی همین داد و بیداد ها و جیغ زدن ها و دعوا کردنتون هم حسابی لذت بخشه .

غذا خوردنت هم خوبه و همه چی دوست داری . نون و پنیر هم از تو مدل های صبحانه از همه بیشتر دوست داری

خوابیدنت هم که دیگه هزار ماشالاااااااااااااااااااااا من و بابا باید دو نوبت شیفت عوض کنیم تا روی پا خوابت کنیم تا صبح هم سه چهار دفه ای تقاضای شیشه اونم دایی ( چای) میکنی اما منم سریع شیشه رو شیر میکنم و میدم دستت و بدون اینکه متوجه بشی چای نیست میخوری. جای شکرش باقیه که شب شیر میخوری چون روز متوجه میشی و  وقتی میبینی شیشه شیر داره پرتش میکنی یه طرف و میگی مامان دایییییییییییییییییییی (چاییییی)

این چند تا عکس هم از 25 ماهگیته عزیز دلم .

پارسا در حال بازی با سارا

.

پارسا و تبلت بازی 

و اینم نفسم آماده باش واسه بوس دادن