نفسم پارسا جوننفسم پارسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

هر روز از زندگی پارسا

واپسین های سه سالگی و شروع 4 سالگی

1395/7/17 19:18
نویسنده : مامانی
1,318 بازدید
اشتراک گذاری

امروز چهاردهم مهر ماه 1395 در حالیکه بانک به شدت شلوغه و دانشجوها هجوم آوردن تو فرصت های اندک بیکاری میام و برات مینویسم پسر گلم. در این روز کوچولوی من 4سال و سه ماه و 14 روزشه...فدای اون قدو بالات بشه مادر...دیگه شیطنهات و اذیتهات قابل وصف و توصیف نیست که بخوام بیان کنم ..فقط خلاصه بگم که خیلی وقتها کم میارم....مرد کوچولوی من هنوز روی پا به شکل روز اول تولد میخوابه  و معظلی شده شدیییییید واسمون که ارزوی تنها خوابیدنت به دلم مونده...شیشه هم دوسه باره ازت گرفتم و ولی هنوز روزی یکی دو وعده با خواهش و التماس ازم میخوای بعضی وقتها که شنگولی میگی مامان با استکان بده من دیگه بزرگ شدم.

از شهریور ماه پارسال هم که داری میری مهد و حساسیتت زمستونها به اوج خودش میرسه و الانم سرفه هات شروع شده که تحت نظر دکتری.

تابتون هر چند روز یه بار پیش سارا میموندی و میخوابیدین و دعوا میکردین و بازی تا من برسم خونه..ولی از مهر به طور مرتب هرروز بیدارت میکنم و با دیدن برنامه تلوزیون که این روزا همش درحال دیدن سی دی های دورا هستی سرحال میشی و لباس میپوشی و با هم میریم مهد.که بعضی روزا بد اخلاقی میکنی و با کلی ناز و نوز و ادا راضی به بردنت میشیم..

تولد سه سالگیت هم مهد کودک کلی خوش گزروندی همرا پریسا و حلما...همه کلی ذوقیدیم و حال کردیم

کوچه ی دوست داشتنیه پسملم

 

ک

کنار خونه دریا...من و پارسا

قو سواری عاششششقشششی

چابکسر مرداد95

تلکابین رامسر

بام رامسر

دوستت داریم حبیب

واین قصه ادامه دارد

شیطنت هات و عشقه

تا تو را دارم از زندگی لبریز خواهم بود. تا تو را دارم چه غمی دارم؟ تو بهترین بهانه برای شادی این دل کوچکم هستی . فرقی نمیکند کجا باشم. چکاره باشم و یا چطور باشم چون با تو 4 سال است یک بغل پر زندگی دارم. خوشبختی دارم. عشق دارم.

عشق ابدی من 4 سالگیت مبارک

خوابهای خوب ببینی عزیزدلم

 

تولد 4 سالگیت در کنار حلما و یاسمن در مهد کودک

.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)