کمک به مامان
دیروز یعنی 15/08/91 سارا جون مامان کلی بهم کمک کرد یه مدتی مواظب داداشی بود تا مامان به کارهاش برسه . اما من همیشه دلواپسم از دست سارا که داداشی و یهو بغل میکنه و از این اطاق به اون اطاق میبره . بعضی وقتها هم مثل آدم بزرگا پوشکش و عوض میکنه و به خاطر شیطونیای داداشی کلی دعواش میکنه . دیروز واسه داداشی بعد از اینکه آب انار گرفت و کلی بریز بپاش کرد چند قاشقی از این انارهای شیرین مامان بزرگ که زحمت کشیده بود برا مون آورده بود داد داداشی خورد و من که سررسیدم همه جا قرمز شده یود از دیوارهای آشپزخونه بگیر تا سرو صورت دوتایی شون.
پارسا جون آبجی خیلی دوستت داره به دل نگیر مامان میخواد ادای بزرگا رو دربیاره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی