11 امین ماه زندگیت مبارک
ماه گذشت وای که چه زود روزها میان و میرن. من که باورم نمیشه پسر یک روزه من حالا شده 11 ماهه .
مبارکت باشه پسر کوچولوی من .
خوب حالا بگم از پسمل مامان که تو ماه گذشته چه کارها بلد شده .
خوابیدنت که ننه برات بگه عالی شده دیگه از اون همه خوندن و تکون دادن زیاد خبری نیست مهمترین دلیلش هم اینه که وعده های خوابت رو به توصیه همکارم کم کردم دیگه ساعت 2 بخوابی و 3 بیدار شی و بعد هم دوساعت دیگه خوابت کنم خبری نیست . بعد از ظهرها که از خستگی با یه تکون و با یکم گوش کردن لالایی که سارا برات خونده و تو گوشیم ضبط کردم خوابت میگیره بعد از یکی دو ساعت که بیدار بشی دیگه رو خودم فشار نمیارم غروب هم به زور خوابت کنم، جیگرم میذارم ساعت 11 شب خودت التماسم بکنی که بخوابونمت و بشتر مواقع موقع شیر خوردت چشمهای کوچولوت میفته رو هم. و چون خیلی خوابت میاد شب هم تاصبح زیاد بیدار نمیشی و اذیتم نمیکنی. آفرین آقا
خوب از خوردنت هم که دیگه هرچی بگم کم گفتم هر چی بهت میدم با کمال میل دوست داری و پس نمیزنی . مثل یه پسر مودب میشینی و غذات و میخوری. این ماه هم رفتی حسابی تو کار بستنی.خیلی دوست داری و بیشتر وقتها با سارا کورس میذاری.
تازه آب خوردنت هم با لیوان خیلی بهتر شده. دیگه دندونهات و تق تق نمیزنی به لیوان و میتونی تقریباً خوب بخوری.
شیر خوردنت هم که علاقه ات هرروز بیشتراز دیروز میشه. هرچند که با هر بار خوردنت من و هزار تا گاز میگیری و جیغ مامان به هوا میره اما همین شیطنتهات من و میکشه جیگرررررررررررر مامان
یه اتفاق مهم دیگه هم که افتاده اینه که ٨ روزه که دیگه وسط روز نمیام بهت شیر بدم. پرستارت میگه اصلاً بی قراری نمیکنی و با اشتهای کامل غذات و میخوری و جای شیر بستنی میخوری و حالش و میبری
کارهایی هم که یاد گرفتی بای بای ، دس دسی ، نا ی نای کردنه . با صدای همه چی نای نای میکنی حتی با صدای گوشتکوب که گردو میشکنیم.وقتی هم به شکم میفتی دستهات ومیزنی زمین و دنده عقب میری. البته دوسه بار که دستت و میزنی زمین و عقب میکشی خودت و خسته میشی و صدات در میاد. وقتی هم لبه مبل و میگیری یه دقیه وامیستی بعدش هم خسته مشینی و میشنی.قربون کدو تنبلم بشم که به خودش زحمت نمیده یکم تلاش کنه. البته تپل ها یکم دیر تر راه میفتن و لاغر تر ها فرزتر هستن فکر کنم.
دیگه اینکه خلاصه من و بابا و سارا همه جوره دوستت داریم و از بودنت در کنارمون لذت میبریم و خدارو هر روز هزار بار شکر میکنیم.
چند تا عکس هم از ماه ١١ ام زندگی عسلم
پارسا در حال آهنگ زدن
دو تا دندون داره پسرم خیار هم که میخوری مثل آسیاب خورد میکنی میدی بیرون
واین هم سرگرمی جدید پارسا که از تاب بیشتر دوست داره و موقع سوار شدن یه عالمه سخنرانی میکنه