اولین قدمت میارک
زندگی وقتی اولین قدمت را برداشتی بر خود بالید که همچین موجودی پا بر خاک مطهرش میگذارد.
عزیزکم سه شنبه 8/05/92 ساعت 11 صبح مامان تو آشپزخونه و بابا و سارا با پارسا بازی میکردن. دست پارسا تو دست بابا در حال تاتی تاتی .بابایی هم دست پارسا رو ول میکنه و پارسا یه قدم میره دوباره تکرار و حالا 5 قدم.منم که بی خبر از همه جا یهو سارا گفت مامااااااااان بدو بیا. منم که رسیدم تازه بابا دستشو واسه بار سوم ول کرده بود و حالا سه تایی میشمردیم 1 ، 2 ، 3 ، 4 ...........25 و بعد هم زمین خوردن
واااای که چه ذوقی کرده بودم.پسرم 25 قدم راه رفته.خدایا واسه صد هزارمین بار شکررررررر .
سه تایی اینقدر دست زدیم .
قربون پسرم بشم که هاج و واج مارو نگاه میکرد.
مبارکت باشه عزیز دل مامان.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی