دندان هفتم
عزیز دل مامان ببخش دیگه مثل قبل وقت نمیکنم سر موقع بیام و واست بنویسم. خستگی سر کار و خونه و مهم تر از همه مدرسه رفتن سارایی و رسیدن به درسهاش همه وقتم و گرفته و حسابی خسته میشم. از طرفی هم پسر ناز مامانی هم شیطون بلا شده دیگه و یکی میخواد فقط در خدمت شما باشه. با این حال روزهای خوبی ان و منم باید ازشون حداکثر استفاده رو بکنم چون تکرار نشدنیه.
حالا برم سراغ دندون هفتم پسملی که دیگه قشنگ بزرگ شده و شده اندازه دو دندون پایین جلویی که قبلاً بزرگ شده بود.
حالا دیگه ٤ تا بالا و سه تا پایین داری و خوردن و شکستن بیسکوییت و خوراکی های دیگه واست راحتت تر شده
دقیقاً یادم نمیاد کی در اومد اما میدونم یک ماهی گذشته. به هر حال مبارکت باشه مامان . منم حسابی مواظبم نذارم سیاه بشه. همیشه بعد از قطره آهن سریع بهت آب میدم و پاکشون میکنم.
ایشالا بقیه هم یکی یکی بیاد بیرون و حسابی کباب خور بشی