ده ماهگیت مبارک عزیز دلم
پسر نازم تولد ١٠ ماهگیت مبارک.وای دیگه ماهها دورقمی شدن . ١٠، ١١،....
عاشقتم دوستت دارم بی نهایت.
١٠ ماه گذشت و وارد یازدهمین ماه زندگیت شدی . و من هم روز اول یازده ماهگی و با سبزی پلو ماهی البته نرم شده با سالاد شیرازی که اونم رنده شده بود شروع کردم خیلی استقبال کردی و خوشت آمد. دیگه دستم واسه غذا درست کردن بازتر شده و میتونم تنوع بیشتری به غذاهات بدم.
هرچند پسرم اصلاً بد غذایی نمیکنه و همه چی و خیلی دوست داره. صبحها هم اعلاوه بر زرده تخم مرغ و ماست، خرما و بیسکوییت مادرو خیلی دوست داری. منم سعی میکنم همه چی واست درست کنم تا بخوری و لذت ببری .
ده ماه گذشت و همچنان سوگلیه مامان بی دندونه .مثل ابجی سارا که تو یکسالگی دندون درآورد و چهار دست و پا نرفت نخواستی چهار دست و پا بری و فعلاً وقتی میذارمت کنار مبل میچسبی و خودت و نگه میداری. فعلاً سرگرمیت روروئکته که عاشقشی. بعضی وقتها هم میتونی در کابینت و باز کنی و یکم بریز بپاش کنی
توپ و خیلی دوست داری اما برعکس دو سه باری که بادکنک تو دستهات ترکید ازش بدت میادو با دیدنش جیغ میکشی.
سارا هم بنده خدا جرات نمیکنه دفترو کتابش و بیاره درس بخونه تا دفتر و کتابش و میبینی به سرعت نور با روروئکت میای و همه چی و به هم میریزی . چند روز پیش هم کتاب فارسیشو از روی میز برداشتی و جلدش و کندی و چند ورقش هم خوردی. بعد هم دیدم دستت گرفتی و بدو بدو میای طرفم که با دعوای شدید سارایی روبرو شدی .
هرجا که باشی تا صدا کنم پارسا سریع خودت و میرسونی. قربونت بشم من که دنبال صدا میگردی و میای.
وقتی هم یه چیز از دستت میفته تا پیداش نکنی ول کن نیستی.
شبها هم بخاطر دندونهات خیلی بی قراری میکنی. تا صبح هم فکر کنم ٢٠ دفعه ای دمر میفتی بعد از ده دقیقه خسته میشی نمیتونی برگردی و گریه میکنی.
عشق این مدل خوابیدنتم
از تو حیاط موندن هم لذت میبری شدید. وقتی بابایی روفرشی پهن میکنه و میبرت تو حیاط دیگه نمیای و تا بغلت میکنیم جیغ میکشی
اینم حموم رفتن آخرین روز 10 ماهگیت. خیلی خوشت اومد و حسابی آب بازی کردی. فقط موقع شستن سرت خوشت نمیاد و نق میزدی
عزیزکم با تمام وجودم میگویمت دوستت دارم .
لحظه ها خاطره اند
زندگی شوق تمنای همین خاطره هاست
لحظه هایت خوش باد.