نفسم پارسا جوننفسم پارسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

هر روز از زندگی پارسا

چه کارها بلده فندقی من

عزیز دلم خیلی چیزها یادگرفتی ها. حرف میزنی با بابایی و مامانی اد اوووووو دییییی قیییییییی آخ که قربون اون حرف زدنت بشم من. منم دنبال میکنی تو خونه وقتی من و نمیبینی صدات در میاد . سرت و میچرخونی واسه من اینطرف اونطرف و نگاه میکنی . پاهات و به زمین محکم میکنی . من و بابایی و سارا رو میشناسی واسمون میخندی. خلاصه که واسه خودت مردی شدی. تنها شعری هم که دوست داری و من همیشه واست میخونم عروسکم لالاش میاد        شب که میشه باباش میاد سوار اسب سم طلا      میاد میاد از اون بالا براش قاقا میاره      طوق طلا میاره طوق طلا به گردنش&nbs...
9 آبان 1391

یک هفته مونده به 5ماهگی پسمل مامان

قلب مامانی یه هفته دیگه میری تو ٥ ماه. خیلی جیگر شدی.٥روز دیگه واکسن ٤ ماهگیت و میزنیم و خیالمون راحت میشه. راستی چند روز دیگه هم قرراره دختر کوچولوی خاله بیاد و همبازیت بشه.خیلی دل دردهات بهتر شده و پسر آقایی شدی ولی این دندونهات کلافه ات کرده معلوم نیست میخواد بیاد یا نه اینهمه لثه ات میخاره .وقتی جیغ میکشی دل مامان کباب میشه همه دستت و میذاری دهنت و گاز میگیری.وقتی بابایی بهت میگه بریم دد کلی ذوق میکنی و میخندی وای که چقدر بیرون و دوست داری عسل ماماااااااااااااااااااااااان دوستت دارم . ...
9 آبان 1391

عافیت باشه مامانی

خوشگلم امروز بردمت حموم و برعکس همیشه کلی گریه کردی نفهمیدم چرا؟ ولی خیلی از جیغ زدن هات ترسیده بودم . حالا هم آروم چشمات رفتن روی هم و خوابیدی مامان فدات شه. آخ که چقدر من عاشقت شدم . خدایا ممنون که این حس زیبا رو به ما مامانها دادی. مرسییییییییییییییییییییییی ...
9 آبان 1391

لثه ات میخاره فدات بشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عسلم تو 112 روزگیش نمیدونم چرا اینهمه بیقراری میکنه . مثل اینکه میخواد دندون دربیاره ولی خیلی زوده جیگر مامان . اما خیلی اذیت شده این چند روز گذشته . ایشالا زودتر خوب بشی ناناز مامان        ...
9 آبان 1391

عروسی رفتن گل پسر

پسر خوشگل و نازم واسه اولین بار رفته عروسیییییییییییییی کلی بهش خوش گذشت.ولی بیشتر خواب بود. پارسا جونم عروسی سعید و شبنم پسر همکارمون بود امیدوارم همیشه اتفاقای شاد واست بیفته بووووووووووووووووووووووووووووس ...
9 آبان 1391

سارا جونم کجاست

اینم آبجی سارای که خیلی خیلی دوستت داره. فقط یه ایراد داره اونم تا میخوابونمت سریع میاد بیدارت میکنه و گریه ات میندازه هزار تا بوست میکنه. فدای هردوتون بشم من که زندگیمون و شکرستان کردید.             ...
9 آبان 1391

تلوزیون دیدن پارسا

فسقلی مامان داره تلوزیون میبینه. فکر نکنی عزیزم همیشه اینقدر راحت میشستی و می دیدی ها. ده دقیقه بعد تحملت تموم می شد و یه جیغ درست و حسابی میکشیدی و اعتراض میکردی بسه بیاین  من و بغل کنید. بابات هم که حسابی بغلیت کرده .تو هم حسابی خوشت میاد.      ...
9 آبان 1391