به گل غلتاندن عسلم به همراه جشن اولین دندووووووووووون
عسلم ، جیگرم، نباتم ،نفس مامان پارسای عزیزم وقتی ده ماه و 6روزه بودی و داشتم بهت آب میدادم صدای دندونت به لیوان آنچنان ذوقی به مامان داد که نمیدونستم از خوشحالی چطوری ببوسمت و نهایتاً 5 بار انداختمت هوا و حالش و بردی حسابی. از اون روز هم بابا و سارا تند تند بهت آب میدن تا صدای دندونت و بشنون.
حالا هم که اوایل اردیبهشت همه جا رو بوی گل پر کرده و طبق رسوم 700 ساله پیش دامغان که اولین بهار بچه هارو به گل میغلتانند منم فکر کردم که جشن روییدن اولین دندونت با غلتاندن گل همراه باشه لذتش خیلی بیشتره
عزیز دلم همینطور که من و مادرهایمان به گل غلتانده شدیم که بیشتر هم منظور از این کار انتقال شادابی گل به بچه ها دور شدن حساسیت و آلرژی از بدنه حالا نوبت تو پسر گلمه. منم گلهای محمدی باغچه حیاطمون و طی چند روز جمع کردم و واست یه جشن کوچولو گرفتم.
5شنبه 12/02/92 مامان مرخصی گرفت و تا ظهر همه کارهاش و هم انجام داد تا بعد از ظهر گل پسرم و ببرم حموم و بندازمش تو گلهااااااااااااااااا. وای خدا خیلی ذوق کردم مخصوصاً آخرش که پول ریختم سرش یه جورایی حس مادر داماد و پیدا کرده بودم.
خدایا یعنی میشه من زنده باشم و پسرم و داماد کنم. ایشالا که بشه چون بزرگترین آرزوم همینه.
جشن کوچولوی پسرم
این شرشره ها هم آبجی سارا درست کرده
اول مراسم گل غلتان برگزار شد از حموم که آوردمت بنای ناساز گاری گذاشتی تا از گلها که اومدی بیرون ساکت شدی
قربونت بشه مامان چقدر هم خوشگل شده بودی
و حالا جشن دندونی.
بعدهم شروع کردن همه به خوردن آش و ..........
اینم آقا داماد مامان الهی قربونش برم