نفسم پارسا جوننفسم پارسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

هر روز از زندگی پارسا

خداحافظ رئیسم

1391/9/18 11:47
نویسنده : مامانی
706 بازدید
اشتراک گذاری

امروز دیگه شعبه امون حال و هوای قبلش و از دست داده . هرچند که من اونجانیستم اما کاملا حسش میکنم. باورم نمیشه ٥ شنبه زنگ بزنم رئیسم و باهاش خداحافظی کنم و دیگه حضورش و توی شعبه نبینم. اما به قول خودش راه رفتنی و باید رفت نمیشه واسه همیشه موند. اما از یه طرف دیگه خوشحالم که  تندرست و سلامت مثل ستاره این سی سال خدمت در تک تک لحظه های سپری شده در بانک درخشید و بازنشست شد.خوبه که همه به خوشی ازش یاد میکنن.

اما پارسا جون مامان این مطلب و بی دلیل ننوشتم این و نوشتم که فقط بدونی تو هم از این همه محبتش بی بهره نبودی . وقتی هنوز اندازه یه نخود تو شکم مامانی بودی و حال منم تعریفی نداشت این آقای قاسمی بود که فقط من و درک میکرد . تو مدت این نه ماه بارها و بارها من و توروفرستاد خونه استراحت کنیم و خودش کارام و انجام میداد. وقتی هم یکم بزرگتر شدی و مامان دیگه راه رفتن واسش سخت بود باز او بود که نمیذاشت زیاد راه برم و بازم هم هوای من و داشت هم تو. مهمتر از همه بازم اینکه هر موقع دوست داشتم و حس میکردم نمیتونم کار کنم او بود که برگه خروجی و مرخصیم و بدون چون و چرا میگرفت و من و راهی خونه میکرد. اما حالا که رفته خیلی واسم سخته ٧ روز دیگه که قراره برم سر کار بدون وجودش کارو شروع کنم.

پارسا جون باز هم بی دلیل اینهارو واست توضیح ندادم عزیز دل مامان. ازت میخوام وقتی بزرگتر شدی و تونستی این مطالب و بخونی بری پیشش و از طرف خودت تشکر بکنی .بگی که دمت گرم مرسی از این همه لطف.

 منم اینجا  ازش تشکر میکنم و میگم دوستت دارم و هیچ وقت فراموشت نمیکنم و همیشه تو قلبمی و یادت همیشه در ذهنم. مرسیییییییییییییی. از خدا میخواهم همیشه و در همه حال شاد باشید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)