نفسم پارسا جوننفسم پارسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

هر روز از زندگی پارسا

پارسای و اولین تولد زندگیش

1391/10/25 19:30
نویسنده : مامانی
1,219 بازدید
اشتراک گذاری

پسملی مامان وقتی ٦ ماه و ٢٢ روزش بود اولین تولد رو که تولد آبجی گلیش بود و دید . از بعد ازظهر شروع کردی نق نق کردن حق داشتی قند عسلم چون سه روزه سرماخوردی شدییییییییییییید و سه شبه تب داری. با این حال خرابت واسه آبجی یه تولد کوچولوگرفتم  که در کنار داداشی یکم خوش بگذرونه. شما هم یه کلاه تولد گذاشتی سرت و دو سه ساعتی رو با اون حالت تو بغل طاقت آوردی و چند بار واسه چند دقیقه خوابیدی و بیدار شدی. واقعاً هیچ چیز نمیتونه بدتر از این باشه که مادر ناراحتی بچه اش و ببینه.٤شبه خیلی بد میخوابی یعنی اصلاً نمیخوابی اگر هم میخوابی یا باید رو بغل باشی  یا در حال تکون خوردن باشی. بینیت هم گرفته شیر خوردن برات سخت شده عزیز دلم. connie_32.gifصبحها وقتی با این حال خرابت مجبورم تنهات بذارم خیلی ناراحتم عسل مامان . بردمت دکتر و داروهات و میخوری اما انگار هیچ فرقی نمیکنی.نمیدونم چرا خوب نمیشی هر دقیقه یه روز واسم میگذره . فقط دعا میکنم خدایا گل پسرم زودتر خوب بشههههههههههههههه.

این هم پسر تب دار و مریض مامان در اولین جشن تولد

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 پسر تب دار مامان فدات بشم من

  حالا که از ناراحتی هات گفتم یه چیز هم بگم که یکم خوشحال بشی عزیزم. وقتی ٥ شنبه با آبجی سارا بردیمت حموم در حین ناباوری دیدیم داری میخندی و دوباره از آب بازی و حموم خوشت اومده.connie_36.gif یاد حرف مامان نسیم آرتینی افتادم که میگفت آرتین هم همینطور بود دوباره از آب خوشش اومد منم اون موقع میگفتم میشه پارسا هم خوشش بیاد و از این همه جیغ زدن خیالم راحت شه. خدارو شکر این اتفاق افتااااااااد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نسیم -مامان آرتین
26 دی 91 9:40
ایشالا تولد خودت جیگرم خاله چرا سرما خوردی از دست این مامان از بس بهت غذا نداده شما مجبور شدی سرما بخوری ای جونم میبینم همه بچه ها مثل هم هستن چه خوب این جیگری هم از حموم خوشش اومده
متین من
29 دی 91 0:48
آخی چقدر ناراحت شدم امیدوارم زود زود خوب بشی مامانی ناراحت نبینمت ایشالا خوب میشه درکت میکنم خیلی سخته متین من هم عاشق حمامه از بچگی تا حالا
مامان یزدان
2 بهمن 91 7:28
مبارک باشه عزیزم.
مامان یزدان
2 بهمن 91 7:34
عزیزم یزدان من هم عاشق حموم و آب بازی بود. یک حموم طولانی نا خواسته ترس از حموم رو تو دلش انداخت. چند ماهی از حموم وحشت داشت و دائما جیق میزد تو حموم. ولی دوباره عاشق حموم شده.اگه در حموم رو باز ببینه همون جا می شینه و گریه تا اینکه ما تسلیم بشیم و مراسم آب بازی راه بیافته.