1392/03/10 اولین زیارت اولین مشهد
گل پسر مامان الهی من دورت بگردم که مشدی شدی تو 11 ماهگی. اولین زیارتت ایشالا قبول باشه عزیزکم.
بذار اول از همه بگم که آقا بودی آقاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بر خلاف اونچه که من و بابا فکر میکردیم خیلی اذیت بشیم اما انگار امام رضا هم یه نظری کرده بود. 6 ساعت راه رفتن و که اینقدر بهم خوش گذشت و عالی بود که باورم نمیشد رسیدیم مشهد . احساس میکردم نیم ساعت بیشتر تو راه نبودم. اون 4 روز اقامت هم هر روز بهتر از روز قبل بودی.
چند ساعتی هم که با بابا تنهات گذاشته بودم هم با بابایی حسابی دور زدی و اذیتش نکردی.
آفرین عزیز دل مامان.
تازه یه کلمه هم اونجا یاد گرفتی تند تند میگفتی و بابا هم ادات و در میاورد.
مَ مَ مَ مَ روزی هزار بار میگفتی.
ساعت اولیه اقامت
پارسا در حرم
رستوران سنتی بابا قدرت که خیلی عالی بود . از جاهایی که همیشه میرم
نیشابور قدمگاه
حباب بازی هم از بازی هایی بود که عاشقش بودی و سرت و حسابی گرم میکرد. بابا بنده خدا بس که فوت میکرد واست سرگیجه گرفته بود.
اما حالا یه اسباب بازی خریدیم از مشهد راحت شدیم. خرگوشه فوت میکنه و با هر فوتش 100 تا حباب میاد بیرون و تو همش دنبال حباب هایی
پارسا در پارک ملت. چرخ و فلکش حال میده حسابی. تازه پسرم تو تونل وحشت هم رفت و همش ذوق میکردو میخندید
اما قبل از اینکه قطار تونل وحشت حرکت بکنه آنچنان رعدو برق و باران و تگرگی شروع شد که همه دنبال یه سر پناه بودن. منم محکم بغلت کرده بود و با این حال بارون میخورد بهت . یه آقایی رفته بود بالای صندلی و بنده خدا تو رو گرفت بغلش تا خیس نشی. آبجی سارا هم رفته بود زیر چادر یه خانومه .دست هر دوشون درد نکنه. اما تا حالا از این بارون ها ندیده بودم وحشتناک بووووووود
بعد از قدمگاه تو نیشابور یه سر به آبشار درود هم زدیم ولی متاسفانه بس که شلوغ بود ترافیک شده بود و نشد بریم جلوتر. منم عکسش و از اینترنت دانلود کردم
و الماس شرق هم هر دفعه فقط بخاطر آبشارش میرم خیلی قشنگه و لذت بخشه دیدنش
اینجا هم بینالود 50 کیلومتری مشهد که توربین های بادیش خیلی جالبه
موقع برگشتن هم بابا و سارا حسابی تو ماشین سرت و گرم کردن و میخندیدی
ضمناً واسه همه دوستان دعا کردیم و زیارت نامه هم خوندیم.